شماره ١٣٥: کو فضائى که نفس رازد ل آزاد کنم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
کو فضائى که نفس رازد ل آزاد کنم
خانه تنک است برون آيم و فرياد کنم
شرم بيحاصلى عمر نمى ساز نکرد
تا جبينى زندامت عرق آباد کنم
برنميداردم از خاک تلاشى که مراست
نردبانى مگر از آبله ايجاد کنم
قابليت گل سرمايه استعداد است
رنگ کو تا طرف سيلى استاد کنم
گر خموشى دهدم صلح بجمعيت دل
ما و من پيشکش تهمت اضداد کنم
نام عنقا بنشان به که نگردد ممتاز
بر نگين زين دو نفس عمر چه بيداد کنم
عالمى چشم بويرانى من دوخته است
به که بر سر فگنم خاک و دلى شاد کنم
تاب محرومى پرواز ندارم ورنه
بال و پر بشکنم و خانه صياد کنم
بى خزانست بهار چمنستان خيال
هر چه پيش آيد ازان بگذرم و ياد کنم
هر قدم در ره او کعبه و دير دگر است
آه يک سجده جبين خشت چه بنياد کنم
(بيدل) از ما و تو حيران حساب غلطم
من نويسم بدل و بر سر آن صاد کنم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید