شماره ١٠٤: غار ياسم بهر طپيدن هزار بيداد مينگارم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
غار ياسم بهر طپيدن هزار بيداد مينگارم
بسرمه فرسود خامه اما هنوز فرياد مينگارم
بمکتب طالع آزمائى ندارم از جانکنى رهائى
قفاى زانوى نارسائى دماغ فرهاد مينگارم
اگر بسر مشق تار موئى رسم به نقاش آن تبسم
زپرده ديده تا بمژگان چه حيرت آباد مينگارم
زسطر عنوان عجز نالى مباد مکتوب شوق خالى
زآشيان شکسته بالى پرى بصياد مينگارم
تغافلت کرد پايمالم چسان نگريم چرا ننالم
فرامشيهاى رنگ حالم فرامشت باد مينگارم
نه کردمى فهمم از سوارى نرنگ ميخواهم از بهارى
شکسته کلک اعتبارى بلوح ايجاد مينگارم
ادب بکلکم نياز دارد وفا زمن امتياز دارد
بصد رگ سنگ ناز دارد خطى که بر باد مينگارم
دماغ نظمى ندارم اکنون که ريزم از نوک خامه بيرون
زنبض دل جسته مصرعى خون بنيش فصاد مينگارم
برون گرد نمودم اما زاسم دارم غم مسما
هنوز نقشى زبال عنقا بصفحه باد مينگارم
بنقش تحقيق رعشه دستم خطاست ترکيب رنگ بستم
دميکه اين خامه در شکستم هزار بهزاد مينگارم
درين دبستان بسعى کامل نخواندم افسون نقش باطل
کمالم اين بسکه نام (بيدل) بخط استاد مينگارم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید