شماره ٨٤: صد بيابان جنون آنطرف هوش خودم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
صد بيابان جنون آنطرف هوش خودم
اينقدر ياد که کرده است فراموش خودم
ذوق آرايشم از وضع سلامت دور است
چون صدف خسته دل از فکر در گوش خودم
حيرت از لذت ديدار توام غافل کرد
چشمه آينه ام بيخبر از جوش خودم
انتظار هوس گردن خوبان تا چند
کاش صبحى دمد از موى بناگوشم خودم
پرفشانست نفس ليک زخود رستن کو
با همه شور جنون در قفس هوش خودم
شمع تصوير من از داغ هم افسرده تر است
اينقدر سوخته آتش خاموش خودم
نقد کيفيتم از ميکده يکتائى است
ميکشم جرعه زدست تو و مدهوش خودم
نقد کيفيتم از ميکده يکتائى است
ميکشم جرعه زدست تو و مدهوش خودم
عضو عضوم چمن آراى پر طاوس است
بخيال تو هزار آئينه آغوش خودم
بار دلها نيم از فيض ضعيفى (بيدل)
همچو تمثال کشد آينه بر دوش خودم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید