شماره ٢٩١: موج گوهر طينتان گر شوخى افزون کرده اند

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
موج گوهر طينتان گر شوخى افزون کرده اند
پاى درد امن سرى از جيب بيرون کرده اند
کهکشان ديدى شکست رنگ هم فهميدنى است
بيخودان در لغزش پا سير گردون کرده اند
اعتبارى نيست کز ذلت کشان خاک نيست
عالمى را پايمال فطرت دون کرده اند
نشه ناقدردانى بسکه زور آورده است
اکثرى از ترک مى بيعت بافيون کرده اند
خلق را خواب پريشان تا کجا راحت دهد
سايه بر فرق جهان از موى مجنون کرده اند
پر بصهبا خو مکن کاين عاريت پيمانه ها
رنگى از سيلى است هر گه چهره گلگون کرده اند
بگذريد از شغل بام و در که جمعى بيخبر
زين تکلف دشت را از خانه بيرون کرده اند
گل بدست و پا که بست امشب که چون برگ حنا
بوسه مشتاقان چمنها زير لب خون کرده اند
موج گوهر بى تامل قابل تمييز نيست
مصرع ما را بچندين سکته موزون کرده اند
زين بضاعت تا کجا اثبات نفى خود کنم
کاستنهاى مرا هم بر من افزون کرده اند
(بيدل) اين درياى عبرت را پل ديگر کجاست
زورقى چند از قد خم گشته واژون کرده اند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید