شماره ٢٨٥: مگو رند از مى و زاهد زتقوى گفتگو دارد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
مگو رند از مى و زاهد زتقوى گفتگو دارد
دماغ عشق سرشار است هر جا گفتگو دارد
عدم از سرمه جوشانده است شور محفل امکان
تامل کن خموشى تا کجاها گفتگو دارد
جهان بزميست نفرين و ستايش نغمه سازش
سراپا گوش بايد بود دنيا گفتگو دارد
زبس برده است افسون امل از خود جهانيرا
گر از امروز مى پرسى زفردا گفتگو دارد
ندارد صرفه غيرت بجنگ سايه رو کردن
خجالت نقد بيکارى که با ما گفتگو دارد
نباشد گر نواى زهد و تقوى درد سر کمتر
ببزم ما قدح گوشست و مينا گفتگو دارد
اسير تنگناى کلفتم از هرزه پروازى
غبارم گر نفس دزدد بصحرا گفتگو دارد
سراغ عافيت خواهى زما و من تبرا کن
ندارد بوى جمعيت زبان تا گفتگو دارد
نفس وحشت نگار گرد از خود رفتن است اينجا
صرير خامه ئى در لغزش پا گفتگو دارد
اثرهاى کمال وحدت است افسانه کثرت
براى خود خيال شخص تنها گفتگو دارد
نگردد محرم راز دهانش هيچکس (بيدل)
مگر لعلش که از شرح معما گفتگو دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید