شماره ٢٧٦: مصور نگهت ساغر چه رنگ زند

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
مصور نگهت ساغر چه رنگ زند
مگر جنون کند و خامه در فرنگ زند
چنين که نرگست از ناز سرگردان شده است
ز سايه مژه ترسم بسرمه سنگ زند
بگلشنى که چمن در رکاب بخرامى
حنا ز دست تو گيرد گل و برنگ زند
ز سعى خاک بگردون غبار نتوان برد
بدامن من تو همان دامن تو چنگ زند
دل گرفته ما قابل تصرف نيست
کسى چه قفل برين خانهاى تنگ زند
گشودن مژه مفت نفس شمارى ماست
شرر دگر چقدر تکيه بر درنگ زند
جهان ادبگه دلهاست بى نفس ميباش
مباد آينه ئى زين ميانه زنگ زند
دل شکسته جنون بهانه جو دارد
که رنگ اگر شکنم شيشه بر ترنگ زند
نموده اند ز دست نوازش فلکم
دمى که گاه غضب بر زمين رنگ زند
ز خويش غير تراشيده ئى کجاست جنون
که خنده بشعور جهان بنگ زند
بساز عجز براعذرخواه آفت باش
هجوم آبله کمتر بپاى لنگ زند
ز (بيدلي) قدح انفعال سودايم
بشيشه ئى که ندارم کسى چه سنگ زند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید