شماره ٢٧٤: مشرب عشاق بر وضع هوس تنگى کند

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
مشرب عشاق بر وضع هوس تنگى کند
عالم عنقا به پرواز مگس تنگى کند
واصل مقصد ز خاموشى ندارد چاره ئى
چون بمنزل آمد آواز جرس تنگى کند
سيرى ار شوخى ندارد طفل آتش خوى من
اشک را کى در دويدن ها نفس تنگى کند
انتظار بيخودى ما را جنون پيمانه کرد
خلق مستان از شراب ديررس تنگى کند
بوى گل در رنگ دزدد بال پرواز نفس
باغ امکان بى تو از آهم ز بس تنگى کند
ديده بيرويت ندارد طاقت تشويش غير
آنچه بر گل واشود بر خار و خس تنگى کند
بيدماغ دستگاه مشرب يکتائييم
خانه آئينه ما برد و کسى تنگى کند
کيسه پردازان افلاس از فضولى فارغند
بى گشادى نيست گر دست هوس تنگى کند
عالمى را الفت جسم از عدم دلگير کرد
بر قفس پرورده بيرون قفس تنگى کند
چون سحر (بيدل) من و هستى تعب پيراهنى
کز حيا بر خويش تا بالد نفس تنگى کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید