شماره ٢٤٢: گلهاى آن تبسم باغ فلک ندارد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
گلهاى آن تبسم باغ فلک ندارد
صد صبح اگر بخندد يک لب نمک ندارد
رنگ دوئى درين باغ رعنائى خيالست
سير جهان تحقيق ملک و ملک ندارد
پوچ است غير وحدت نقد حساب کثرت
اعداد چيزى از خود چون رفت يک ندارد
اسلام و کفر هر يک واحد خيال ذاتست
در چشم دور و نزديک خورشيد شک ندارد
دل نوبهار هستيست اما چه ميتوان کرد
رنجى که دارد اين گل خار و خسک ندارد
پامال عجز باشيد تدبيرها جز اين نيست
مست است فيل تقدير ياد کجک ندارد
آئينه آب سازيد تا چند وهم صيقل
مکتوب ساده لوحى تشويش حک ندارد
ذوق طراوت از گل آغوش غنچگى برد
زخميکه آب دزدد غيراز گزک ندارد
افشاى راز ظالم موقوف تيره روزيست
تا غافل از زگال است آتش محک ندارد
آفات دهر (بيدل) تنبيه غافلان نيست
طبع خر آنقدرها ننگ از کتک ندارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید