شماره ٢١٧: گر جنونم ناله وارى نذر بلبل ميکند

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
گر جنونم ناله وارى نذر بلبل ميکند
شور محشر آشيان در سايه گل ميکند
انتظار ناز استغنا نگاهى ميکشم
کز غبارم سرمه چشم تغافل ميکند
غير خاکستر دليل اضطراب شعله نيست
هر قدر پر ميزند افسردگى گل ميکند
عافيت خواهى بهر افسونى از جا در ميا
خاک بر باد است اگر ترک تحمل ميکند
دل بمستى چون نغلطد در هواى نرگست
آب گوهر را خيالش در صدف مل ميکند
از زمينگيرى هوا آئينه دار شبنم است
اشک ميگردد اگر آهم تنزل ميکند
گريه طوفان وحشتست ايچرخ دست از خود بشو
سيل ما خلخال پا از حلقه پل ميکند
حفظ آب رو نفس در جيب دل دزديدنست
قطره را گوهر همان مشق تأمل ميکند
گاه بر خاشاک و گه بر موج مى پيچد غريق
حيله جوى زندگى چندين توکل ميکند
آفت اين باغ (بيدل) بر خزان موقوف نيست
صد قيامت يک نسيم آه بلبل ميکند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید