شماره ٢٠٧: کام دل از لب خاموش گرفتن دارد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
کام دل از لب خاموش گرفتن دارد
نشه ئى زين مى بيجوش گرفتن دارد
تانواهاى جهان ساز کدورت نشود
چون کرى رهگذر گوش گرفتن دارد
نيست ديوانه زکيفيت صحرا غافل
از جنون هم سبق هوش گرفتن دارد
زاهدا کس زسبوى ميت آگاه نکرد
اين صوابيست که بر دوش گرفتن دارد
خوب و زشت آنچه درين بزم درد طرف نقاب
همچو آئينه در آغوش گرفتن دارد
هر نگه ديده بطوفان دگر مى جوشد
سر اين چشمه خس پوش گرفتن دارد
فيض آزادى اگر پرده گشايد چون صبح
يک دميدن بصد آغوش گرفتن دارد
درد دل صور قيامت شد و نشنيد کسى
پيش اين بيخبران گوش گرفتن دارد
مفت فرصت اگر آگه شوى از ساز نفس
اين رگ خواب فراموش گرفتن دارد
در دل غنچه زاسرار چمن بوئى هست
خبر از مردم خاموش گرفتن دارد
چشم تا باز نمائى مژه ها رو بقفاست
خبر امشبت از دوش گرفتن دارد
بسخن قانعم از نعمت الوان (بيدل)
رزق خود چون صدف از گوش گرفتن دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید