شماره ١٨٧: غنا مفت هوس گر نام آسودن نمى گيرد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
غنا مفت هوس گر نام آسودن نمى گيرد
غبار دامن افشان سحر دامن نمى گيرد
فسردن خوشتر است از منت شوراندن آتش
حنا بوسد کف دستى که دست من نمى گيرد
دلى دارم ادب پرورده ناموس يکتائى
که از شرم محبت خورده بر دشمن نمى گيرد
زتشويش علايق رسته گير آزاد طبعانرا
عنان آب دام سعى پرويزن نمى گيرد
ره فهم تجرد فطرت بار يک ميخواهد
کسى جز رشته آب از چشمه سوزن نمى گيرد
حضور عافيت گر مقصد سعى طلب باشد
چرا همت ره از پا درافتادن نمى گيرد
ضعيفى در چه خاک افگنده باشد دام من يارب
که صياد از حيا عمريست نام من نمى گيرد
تواضع کيش همت را چه امکانست رعنائى
خم دوش فلک بار سرو گردن نمى گيرد
دم پيرى زفيض گريه خلقى ميرود غافل
درين مهتاب شيرى هست و کس روغن نمى گيرد
قماشى از حيا دارد قباى نازک اندامى
که بوى يوسف از شوخى به پيراهن نمى گيرد
اگر شمع رخش صد انجمن روشن کند (بيدل)
تحير آتشى دارد که جز در من نمى گيرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید