شماره ١٥٠: صفا فريب فقيهان نفس گداخته اند

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
صفا فريب فقيهان نفس گداخته اند
که هر طرف چو تيمم وضوى ساخته اند
درين بساط بجز رنگ رفته چيزى نيست
کسى چسان برد آن بازى ئى که باخته اند
زوضع بى برى سر و بيد عبرت گير
که گردنند و عجب مختلف فراخته اند
مآل رونق گل تا بداغ پنهان نيست
درين چمن همه طاوس هاى فاخته اند
زعرض شوکت دونان مگو که مورى چند
زبال بر سر خود تيغ فتنه آخته اند
مده زسعى فضولى غبار امن بباد
بهيچ ساختگان قدر خود شناخته اند
زاستقامت ياران عرصه هيچ مپرس
چو شمع جمله علمهاى رنگ باخته اند
بگرد قافله رفتگان رسيدن نيست
نفس مسوز که بسيار پيش تاخته اند
مباش غافل از انداز شعر (بيدل) ما
شنيدنى است نوائى که کم نواخته اند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید