شماره ١٣٣: شمع بزمت چه قدم بردارد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
شمع بزمت چه قدم بردارد
پاى ما آبله سر دارد
گل اين باغ گريبان چاکست
خنده از زخم که باور دارد
در تکليف تبسم مگشاى
دهن تنگ تو شکر دارد
خاک سامان غبارش کم نيست
نيستى نيز کر و فر دارد
عالمى چشم زما روشن کرد
رنگ ما خاصيت زر دارد
کس چه خواند رقم پيشانى
صفحه ما خط مسطر دارد
سر هر فکر گريبان خواه است
موج هم تکمه گوهر دارد
بى خريدار چه ارزد گوهر
دل همان است که دلبر دارد
تا فسردى زنظرها رفتى
رنگ پرواز ته پر دارد
لب بهم آر و حلاوتها کن
خامشى قند مکرر دارد
يکنفس قطع دو عالم کردم
دم اين تيغ چه جوهر دارد
سرگران ميگذرد نرگس يار
مزد چشمى که مژه بردارد
تا دماغ است هوس بال گشاست
سر هر بام کبوتر دارد
(بيدل) اين صورت و شکل آنهمه نيست
آدمى معنى ديگر درد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید