شماره ٢٨٤: نگويى باز: کاى غم خوار چوني؟

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
نگويى باز: کاى غم خوار چوني؟
هميشه با غم و تيمار چوني؟
کجايي؟ با فراقم در چه کاري؟
جدا افتاده از دلدار چوني؟
مرا دانى که بيمارم ز تيمار
نپرسى هيچ: کاى بيمار چوني؟
نيارى ياد از من: کاى ز غم زار
درين رنج و غم بسيار چوني؟
مرا گر چه ز غم جان بر لب آمد
نخواهى گفت: کاى غم خوار چوني؟
تو گر چه بينيم غلتان به خون در
نگويى آخر: اى افگار چوني؟
سحرگه با خيالت ديده مى گفت:
که هر شب با من بيدار چوني؟
خيالت گفت: کآرى نيک زارم
ز بهر تو، که هر شب زار چوني؟
سگ کويت عراقى را نگويد
شبي: کاى يار من، بى يار چوني؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید