شماره ٢١٩: بى رخت جانا، دلم غمگين مکن

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بى رخت جانا، دلم غمگين مکن
رخ مگردان از من مسکين، مکن
خود ز عشقت سينه ام خون کرده اى
از فراقت ديده ام خونين مکن
بر من مسکين ستم تا کى کني؟
خستگى و عجز من مى بين، مکن
چند نالم از جفا و جور تو؟
بس کن و بر من جفا چندين مکن
هر چه مى خواهى بکن، بر من رواست
بى نصيبم زان لب شيرين مکن
بر من خسته، که رنجور توام
گر نمى گويى دعا، نفرين مکن
در همه عالم مرا دين و دلى است
دل فداى توست، قصد دين مکن
خواه با من لطف کن، خواهى جفا
من نيارم گفت: کان کن، اين مکن
با عراقى گر عتابى مى کنى
از طريق مهر کن، وز کين مکن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید