شماره ٢١٢: ماهرخان، که داد عشق، عارض لاله رنگشان

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ماهرخان، که داد عشق، عارض لاله رنگشان
هان! به حذر شويد از غمزه شوخ و شنگشان
ناله زار عاشقان، اشک چو خون بى دلان
هيچ اثر نمى کند در دل همچو سنگشان
با دل ريش عاشقان، وه! که چها نمى کنند؟
ابرو چون کمانشان، غمزه چون خدنگشان
از لب و زلف و خال و خط دانه و دام کرده اند
تا که برين صفت بود، دل که برد ز چنگشان؟
ما چو شکر گداخته، ز آب غم و عجبتر آنک:
در دل ماست چو شکر غصه چون شرنگشان
بيش مپرس حال من، زآنکه به شرح مى دهد
از دل و دست ما نشان چشم و دهان تنگشان
غم مخور، اى دل، ار بود يک دو دمى چو دور گل
دولت بى ثباتشان، خوبى بى درنگشان
ابر صفت مريز اشک، از پى هجر و وصلشان
زان که چو برق بگذرد مدت صلح و جنگشان
جان عراقى از جهان گشت ملول و بس حزين
کاهوى او رميد از آن عادت چون پلنگشان



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید