شماره ١٨٥: مرا جز عشق تو جانى نمى بينم نمى بينم

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مرا جز عشق تو جانى نمى بينم نمى بينم
دلم را جز تو جانانى نمى بينم نمى بينم
ز خود صبرى و آرامى نمى يابم نمى يابم
ز تو لطفى و احسانى نمى بينم نمى بينم
ز روى لطف بنما رو، که دردى را که من دارم
بجز روى تو درمانى نمى بينم نمى بينم
بيا، گر خواهيم ديدن که دور از روى خوب تو
بقاى خويش چندانى نمى بينم نمى بينم
بگير، اى يار، دست من، که در گردابى افتادم
که آن را هيچ پايانى نمى بينم نمى بينم
ز راه لطف و دلداري، بيا، سامان کارم کن
که خود را بى تو سامانى نمى بينم نمى بينم
عراقى را به درگاهت رهى بنما، که در عالم
چو او سرگشته حيرانى نمى بينم نمى بينم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید