شماره ١٤٧: بيا، که خانه دل پاک کردم از خاشاک

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بيا، که خانه دل پاک کردم از خاشاک
درين خرابه تو خود کى قدم نهي؟ حاشاک
هزار دل کنى از غم خراب و ننديشى
هزار جان به لب آري، ز کس ندارى باک
کدام دل که ز جور تو دست بر سر نيست؟
کدام جان که نکرد از جفات بر سر خاک؟
دلم، که خون جگر مى خورد ز دست غمت،
در انتظار تو صد زهر خورده بى ترياک
کنون که جان به لب آمد مپيچ در کارم
مکن، که کار من از تو بماند در پيچاک
نه هيچ کيسه برى همچو طره ات طرار
نه هيچ راهزنى همچو غمزه ات چالاک
به طره صيد کنى صدهزار دل هر دم
به غمزه بيش کشى هر نفس دو صد غمناک
دل عراقى مسکين، که صيد لاغر توست
چو مى کشيش ميفگن، ببند بر فتراک



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید