شماره ٨٧: گر نظر کردم به روى ماه رخسارى چه شد؟

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گر نظر کردم به روى ماه رخسارى چه شد؟
ور شدم مست از شراب عشق يکبارى چه شد؟
روى او ديدم سر زلفش چرا آشفته گشت ؟
گر نبيند بلبل شوريده، گلزارى چه شد؟
چشم او با جان من گر گفته رازي، گو، بگوى
حال بيمارى اگر پرسيد بيمارى چه شد؟
دشمنم با دوستان گويد: فلانى عاشق است
عاشقم بر روى خوبان، عاشقم، آرى چه شد؟
در سر سوداى عشق خوبرويان شد دلم
وز چنان زلف ار ببستم نيز زنارى چه شد؟
گر گذشتم بر در ميخانه ناگاهى چه باک؟
گر به پيران سر شکستم توبه يکبارى چه شد؟
چون شدم مست از شراب عشق، عقلم گو: برو
گر فرو شست آب حيوان نقش ديوارى چه شد؟
گر ميان عاشق و معشوق جرمى رفت رفت
تو نه معشوقى نه عاشق، مر تو را بارى چه شد؟
زاهدى را کز مى و معشوق رنگى نيست نيست
گر کند بر عاشقان هر لحظه انکارى چه شد؟
هاى و هوى عاشقان شد از زمين بر آسمان
نعره مستان اگر نشنيد هشيارى چه شد؟
از خمستان نعره مستان به گوش من رسيد
رفتم آنجا تا ببينم حال ميخوارى چه شد؟
ديدم اندر کنج ميخانه عراقى را خراب
گفتم: اى مسکين، نگويى تا تو را بارى چه شد؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید