شماره ٦٤: بيا، کاين دل سر هجران ندارد

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بيا، کاين دل سر هجران ندارد
بجز وصلت دگر درمان ندارد
به وصل خود دلم را شاد گردان
که خسته طاقت هجران ندارد
بيا، تا پيش روى تو بميرم
که بى تو زندگانى آن ندارد
چگونه بى تو بتوان زيست آخر؟
که بى تو زيستن امکان ندارد
بمردم ز انتظار روز وصلت
شب هجران مگر پايان ندارد؟
بيا، تا روى خوب تو ببينم
که مهر از ذره رخ پنهان ندارد
ز من بپذير، جانا، نيم جانى
اگر چه قيمت چندان ندارد
چه باشد گر فراغت والهى را
چنين سرگشته و حيران ندارد؟
وصالت تا ز غم خونم نريزد
عراقى را شبى مهمان ندارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید