شماره ٦١: با درد خستگانت درمان چه کار دارد؟

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
با درد خستگانت درمان چه کار دارد؟
با وصل کشتگانت هجران چه کار دارد؟
از سوز بى دلانت مالک خبر ندارد
با عيش عاشقانت رضوان چه کار دارد؟
در لعل توست پنهان صدگونه آب حيوان
از بى دلى لب من با آن چه کار دارد؟
هم ديده تو بايد تا چهره تو بيند
کانجا که آن جمال است انسان چه کار دارد؟
وهم از دهان تنگت هرگز نشان نيايد
با خاتم سليمان شيطان چه کار دارد؟
جان من از لب تو مانا که يافت ذوقى
ورنه خيال جاويد با جان چه کار دارد؟
دل مى تپد که بيند در ديده روى خوبت
ورنه بريد زلفت پنهان چه کار دارد؟
عاشق گر از در تو نشنيد مرحبايى
چون حلقه بر در تو چندان چه کار دارد؟
گر بر درت نيايم، شايد که باز پرسند:
پوسيده استخوانى با خوان چه کار دارد؟
در دل که عشق نبود معشوق کى توان يافت
جايى که جان نباشد جانان چه کار دارد؟
در دل غم عراقى و آنگاه عشق باقى
در خانه طفيلى مهمان چه کار دارد؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید