شماره ٦٠: با پرتو جمالت برهان چه کار دارد؟

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
با پرتو جمالت برهان چه کار دارد؟
با عشق زلف و خالت ايمان چه کار دارد؟
با عشق دلگشايت عاشق کجا برآيد؟
با وصل جانفزايت هجران چه کار دارد؟
در بارگاه دردت درمان چه راه يابد؟
با جلوه گاه وصلت هجران چه کار دارد؟
با سوز بى دلانت مالک چه طاقت آرد؟
با عيش عاشقانت رضوان چه کار دارد؟
گرنه گريخت جانم از پرتو جمالت
در سايه دو زلفت پنهان چه کار دارد؟
چون در پناه وصلت افتاد جان نگويي:
هجرى بدين درازى با جان چه کار دارد؟
گر در خورت نيابم، شايد، که بر سماطت
پوسيده استخوانى بر خوان چه کار دارد؟
آرى عجب نباشد گر در دلم نيابى
در کلبه گدايان سلطان چه کار دارد؟
من نيز اگر نگنجم در حضرتت، عجب نيست
آنجا که آن کمال است نقصان چه کار دارد؟
در تنگناى وحدت کثرت چگونه گنجد
در عالم حقيقت بطلان چه کار دارد؟
گويند نيکوان را نظارگى نبايد
کانجا که درد نبود درمان چه کار دارد؟
آري، ولى چو عاشق پوشيد رنگ معشوق
آن دم ميان ايشان دربان چه کار دارد؟
جايى که در ميانه معشوق هم نگنجد
مالک چه زحمت آرد؟ رضوان چه کار دارد ؟
هان! خسته دل عراقي، با درد يار خو کن
کانجا که دردش آمد درمان چه کار دارد؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید