شماره ٣١: شاد کن جان من، که غمگين است

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
شاد کن جان من، که غمگين است
رحم کن بر دلم، که مسکين است
روز اول که ديدمش گفتم:
آنکه روزم سيه کند اين است
روى بنماي، تا نظاره کنم
کارزوى من از جهان اين است
دل بيچاره را به وصل دمى
شادمان کن، که بى تو غمگين است
بى رخت دين من همه کفر است
با رخت کفر من همه دين است
گه گهى ياد کن به دشنامم
سخن تلخ از تو شيرين است
دل به تو دادم و ندانستم
که تو را کبر و ناز چندين است
بنوازى و پس بيآزارى
آخر، اى دوست اين چه آيين است؟
کينه بگذار و دلنوازى کن
که عراقى نه در خور کين است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید