شماره ١٦: شورى ز شراب خانه برخاست

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
شورى ز شراب خانه برخاست
برخاست غريوى از چپ و راست
تا چشم بتم چه فتنه انگيخت؟
کز هر طرفى هزار غوغاست
تا جام لبش کدام مى داد؟
کز جرعه اش هر که هست شيداست
ساقي، قدحي، که مست عشقم
و آن باده هنوز در سر ماست
آن نعره شور هم چنان هست
وآن شيفتگى هنوز برجاست
کارم، که چو زلف توست در هم
بى قامت تو نمى شود راست
مقصود تويى مرا ز هستى
کز جام، غرض مى مصفاست
آيينه روى توست جانم
عکس رخ تو درو هويداست
گل رنگ رخ تو دارد ، ارنه
رنگ رخش از پى چه زيباست ؟
ور سرو نه قامت تو ديده است
او را کشش از چه سوى بالاست؟
باغى است جهان، ز عکس رويت
خرم دل آن که در تماشاست
در باغ همه رخ تو بيند
از هر ورق گل، آن که بيناست
از عکس رخت دل عراقى
گلزار و بهار و باغ و صحراست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید