شماره ٩: ديدى چو من خرابى افتاده در خرابات

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ديدى چو من خرابى افتاده در خرابات
فارغ شده ز مسجد وز لذت مباحات
از خانقاه رفته، در ميکده نشسته
صد سجده کرده هر دم در پيش عزى ولات
در باخته دل و دين، مفلس بمانده مسکين
افتاده خوار و غمگين در گوشه خرابات
نى همدمى که با او يک دم دمى برآرد
نى محرمى که يابد با وى دمى مراعات
نى هيچ گبرى او را دستى گرفت روزى
نى کرده پايمردى با او دمى مدارات
دردش نديد درمان، زخمش نجست مرهم
در ساخته به ناکام با درد بى مداوات
خوش بود روزگارى بر بوى وصل يارى
هم خوشدليش رفته، هم روزگار، هيهات!
با اين همه، عراقي، اميدوار مى باش
باشد که به شود حال، گردنده است حالات



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید