شماره ٥٩١: مرکز عيش است آن دهان که تو دارى

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
مرکز عيش است آن دهان که تو دارى
عمر دوباره است آن لبان که تو دارى
از دل ياقوت آه سرد برآرد
اين لب لعل گهرفشان که تو دارى
خانه صبر مرا به آب رساند
اين گل روى عرق فشان که تو دارى
گرد برآرد ز شيشه خانه دلها
اين دل سنگين بى امان که تو دارى
چشم تماشاييان چو حلقه ربايد
اين قد و بالاى چون سنان که تو دارى
حلقه کند زود نام شهرت ياقوت
گرد لب آن خط دلستان که تو دارى
نقطه موهوم را دو نيم نمايد
در دهن تنگ آن زبان که تو دارى
پنجه خورشيد را چو موم گدازد
اين نگه آتشين عنان که تو دارى
در جگر زهد خشک شيشه شکسته است
اين لب ميگون مى چکان که تو دارى
هيچ کس از هيچ، هيچ چيز نخواهد
ايمنى از بوسه زان دهان که تو داري!
چين جبينى بس است کشتن ما را
تير نمى خواهد اين کمان که تو دارى
صائب مسکين کناره کرد ز عالم
تا به کنار آرد آن ميان که تو دارى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید