شماره ٥٢٤: تيغ تو در نيام کند قطع زندگى

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
تيغ تو در نيام کند قطع زندگى
از آب ايستاده که ديد اين برندگي؟
باشد عيار بينش هر کس به قدر شرم
نرگس تمام چشم شد از سرفکندگى
فرمان پذير باش که هيچ آفريده اى
با اختيار جمع نکرده است بندگى
افکنده ام چو نافه ز خود دور سايه را
آهو به گرد من نرسد در دوندگى
دريا به جاى قطره ز نيسان گهر گرفت
نقصان نکرده است کسى از دهندگى
در چشم خلق سبز نگردد ز انفعال
تنها چو خضر هر که خورد آب زندگى
استادگى حيات ندانسته است چيست
ريگ روان نفس نکشد در روندگى
در بندگى است صائب اگر هست عزتى
يوسف عزيز مصر شد از راه بندگى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید