شماره ٤٨٢: صفاى وقت درين خاکدان چه مى خواهي؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
صفاى وقت درين خاکدان چه مى خواهي؟
گهر ز دامن ريگ روان چه مى خواهي؟
برون ز عالم رنگ است اگر نشاطى هست
تو ساده دل ز بهار و خزان چه مى خواهي؟
نکرده جمع دل خويش، غنچه از هم ريخت
فراغبال درين بوستان چه مى خواهي؟
برات رزق تو بر آسمان نوشته خدا
تو از زمين سيه کاسه نان چه مى خواهي؟
تويى طبيب و دو عالم دو چشم بيمارست
علاج درد خود از ديگران چه مى خواهي؟
نکرد کعبه به سنگ نشان ترا ره دان
به اين شعور، تو از بى نشان چه مى خواهي؟
براى سرکشى نفس عقل در کارست
ترا که گرگ شبان شد چه مى خواهي؟
نمى شود نکند عشق داغ عالم را
ز آفتاب قيامت امان چه مى خواهي؟
ز آسمان و زمين شکوه مى کنى شب و روز
چه داده اى به زمين، ز آسمان چه مى خواهي؟
خلاصه دو جهان در وجود کامل توست
تو شوخ چشم ازين و ازان چه مى خواهي؟
غبار لازمه آسيا بود صائب
امان ز حادثه آسمان چه مى خواهي؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید