شماره ٤٢٤: چند در فکر سرا و غم منزل باشي؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
چند در فکر سرا و غم منزل باشي؟
گذرد قافله عمر و تو غافل باشى
در سرانجام سفر باش و سبک کن خود را
تو نه آن دانه شوخى که درين گل باشى
کعبه در گام نخستين کند استقبالت
از سر صدق اگر همسفر دل باشى
چشم بگشاى که خاک تو همان خواهد بود
همچو ديوار به هر سوى که مايل باشى
عزم بر هم زدن هر دو جهان گر دارى
هيچ تدبير چنان نيست که يکدل باشى
گر در آرايش ظاهر دگران مى کوشند
تو در آن کوش که فرخنده شمايل باشى
دل دريا صدف گوهر شهوار بود
تو تهى مغز طلبکار به ساحل باشى
گر چه خون تو به شمشير تغافل ريزد
شرط عشق است که شرمنده قاتل باشى
کشتى تن بشکن، چند درين قلزم خون
تخته مشق صد انديشه باطل باشي؟
در خزان مانع سوداست اگر بى برگى
در بهاران چه ضرورست که عاقل باشي؟
حاصل هر دو جهان صرف اگر بايد کرد
سعى کن سعى که شايسته يک دل باشى
غم بى حاصلى خويش نخوردى يک بار
چند در فکر زمين و غم حاصل باشي؟
دورى راه تو صائب ز گرانبارى هاست
بار از خويش بينداز که منزل باشى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید