شماره ٤١٢: هر کس از اهل نظر را به بيانى دارى

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
هر کس از اهل نظر را به بيانى دارى
چشم بد دور که خوش تيغ زبانى دارى
روى چون آينه را در بغل خط مگذار
تو که چون شرم و حيا آينه دانى دارى
چه ضرورست به شمشير تغافل کشتن؟
تو که چون ابروى پيوسته کمانى دارى
چشم شوخ تو به انصاف نمى پردازد
ورنه در هر نظرى ملک جهانى دارى
تلخکامى ز تو هرگز به نوايى نرسيد
تو هم اى غنچه دلت خوش که دهانى دارى
اى گل شوخ که مغرور بهاران شده اى
خبرت نيست که در پى چه خزانى دارى
خدمت پير خرابات ز توفيقات است
از جوانمردى اگر نام و نشانى دارى
غم اين وادى پرخار چرا بايد خورد؟
تو که چون بى خبرى تخت روانى داري؟
در شبستان تو سى شب مه عيدست مقيم
اگر از خوان قناعت لب نانى دارى
مى شود عاقبت کار چراغت روشن
در حريم دل اگر سوز نهانى دارى
پاى در دامن تسليم (و) رضا محکم کن
مرو از راه که در دست عنانى دارى
بر زبان حرف نسنجيده مياور صائب
اگر از مردم سنجيده نشانى دارى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید