شماره ٤٠٧: نيست چون صبح ترا جز نفس معدودى

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
نيست چون صبح ترا جز نفس معدودى
چه کنى چون دل شب تيره اش از هر دودي؟
نيست سرمايه عمر تو به جز يک دو سه دم
چه کنى صرف به دودى که ندارد سودي؟
دود اگر زلف ايازست ببر پيوندش
حيف باشد که به زنجير بود محمودى
چون سياووش گذشتند ز آتش مردان
ما به همت نتوانيم گذشت از دودى
عيش خود تلخ مکن صائب ازين دود کثيف
گر به آتش نگذارى به تکلف عودى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید