شماره ٣٣٤: شکوه اى دارم به شرط آن که پنهان بشنوى

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
شکوه اى دارم به شرط آن که پنهان بشنوى
پيش ازان کز من خبر در کافرستان بشنوى
در خزان اى شاخ گل گرد سرت پر مى زند
حرف بلبل را اگر در نوبهاران بشنوى
چون سهيل از ديدن رنگش به خون غلطيده اى
آه اگر بويى ازان سيب زنخدان بشنوى
ناله زنجير، مغناطيس شور عشق است
داستان زلف سر کن تا پريشان بشنوى
تا به خون خود توانى کرد لب شيرين، مباد
حرف تلخ از خضر بهر آب حيوان بشنوى
نکهت پيراهن او سر به مهر غيرت است
نيست بوى گل که از هر باغ و بستان بشنوى
ناله ناقوس هم راهى به مقصد مى برد
از موئذن چند صائب بانگ ايمان بشنوي؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید