شماره ٣٢٥: تا به کى دل را سياه از نعمت الوان کني؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
تا به کى دل را سياه از نعمت الوان کني؟
چند در زنگار اين آيينه را پنهان کني؟
کشتى از درياى خون سالم به ساحل برده اى
صلح اگر بانان خشک از نعمت الوان کنى
مى توانى خرمنى اندوخت از هر دانه اى
خرده خود صرف اگر در راه درويشان کنى
سرنمى پيچد ز فرمان تو گوى آفتاب
از عبادت قامت خود را اگر چوگان کنى
عاشقان خون از براى گريه کردن مى خورند
تو ستمگر مى خورى خون تا لبى خندان کنى
از عزيزى مى شوى فرمانرواى ملک مصر
صبر اگر بر چاه و زندان چون مه کنعان کنى
جوهر ذاتى ترا چون تيغ مى گردد لباس
از لباس عاريت خود را اگر عريان کنى
چند از تيغ شهادت جان خود دارى دريغ؟
تا به کى ضبط نفس در چشمه حيوان کني؟
مى شود از کيمياى صبر درمان دردها
چند صائب درد خودآلوده درمان کني؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید