شماره ٢٨١: تکيه چند از ضعف بر دوش عصا دارد کسي؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
تکيه چند از ضعف بر دوش عصا دارد کسي؟
اين بناى سست را تا کى بپا دارد کسي؟
اعتمادى نيست بر جمعيت بى نسبتان
چند پاس آتش و آب و هوا دارد کسي؟
چند بتوان عقده در کار نفس زد چون حباب؟
اين بنا را چند بر پا از هوا دارد کسي؟
عمر با صد ساله الفت بى وفايى کرد و رفت
از که ديگر در جهان چشم وفا دارد کسي؟
من که دارم تا غبار افشاند از بال و پرم؟
وقت بلبل خوش که چون باد صبا دارد کسى
مطلب کونين در آغوش ترک مدعاست
برنيايد مطلبش تا مدعا دارد کسى
استخوانم توتيا شد از گرانى هاى جان
اين زره را چند در زير قبا دارد کسي؟
رنج ميل آتشين و پرتو منت يکى است
چشم بينايى چرا از توتيا دارد کسي؟
خار صحراى ملامت خواب مخمل مى شود
آتش شوقى اگر در زير پا دارد کسى
مى شود آخر بيابان مرگ، بى درد طلب
چون خضر هر گام اگر صد رهنما دارد کسى
هر که با حق آشنا شد، از جهان بيگانه شد
نيست با حق آشنا تا آشنا دارد کسى
بى تکلف، آب خوردن بى رفيقان مشکل است
من گرفتم چون خضر آب بقا دارد کسى
پرده جمعيت خاطر بود صائب حجاب
بد نبيند تا نظر بر پشت پا دارد کسى
اين جواب آن غزل صائب که مى گويد ملک
چند پاس وعده هر بى وفا دارد کسي؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید