چون چنگ هر رگ من، دارد سرى به ناله
دارد نشان داغي، هر عضو من چو لاله
با تيره روزگاران ماتم چه کار سازد؟
سرمه چه رنگ دارد بر ديده غزاله؟
جز خون دل نصيبى از خوان قسمتم نيست
چون لاله دفتر داغ تا شد به من حواله
صحبت ز پرتو او رنگ نشاط دارد
بى پان مى مبادا هرگز لب پياله
در دست آه من نيست بر گرد او نگشتن
بى اختيار گردد بر گرد ماه هاله
کيفيت است مطلب از عمر، نه درازى
خضر و حيات جاويد، ما و مى دو ساله