شماره ٢٤٢: آن خوش پسر برآمد از خانه مى کشيده

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
آن خوش پسر برآمد از خانه مى کشيده
مايل به اوفتادن چون ميوه رسيده
ناز بهانه جو را بر يک طرف نهاده
شرم ستيزه خو را در خاک و خون کشيده
ماليده آستين را تا بوسه گاه ساعد
تا ناف پيرهن را چون صبحدم دريده
بوى کباب دلها پيچيده در لباسش
خون هزار بيدل از دامنش چکيده
چشم از فسانه ناز در خواب صبحگاهى
مژگان ز دل فشارى دست نگار ديده
برق سبک عنان را مژگان خوش نگاهش
ميدان به طرح داده چون آهوى رميده
گل ز انفعال رويش در خار گشته پنهان
ريحان ز شرم خطش بر خاک خط کشيده
مژگان ز شوخ چشمى بر هم نهاده شمشير
از بيم جان، نگاهش در گوشه اى خزيده
خود را به چشم عاشق بر خويش جلوه داده
هر گام ان يکادى بر حسن خود دميده
برقى ز ابر جسته هر جا که رم نموده
سروى ز خاک رسته هر جا که آرميده
ديگر نديده خود را تا دامن قيامت
صائب کسى که او را مست و خراب ديده



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید