شماره ٢٣٧: در مجمع ما نيست کسى را غم خانه

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
در مجمع ما نيست کسى را غم خانه
چون ريگ روان قافله ماست روانه
از هر دو جهان حاصل من ناوک آهى است
مانند کمان پاک فروشم ز دو خانه
رزمى است پرآشوب مصيبتکده خاک
بشتاب که خود را بدرآرى ز ميانه
چون تير که در وصل کمان است گشادش
باشد به ميان رفتن من بهر کرانه
با قامت خم حلقه به گوش در دل باش
در بحر کمان روى مگردان ز نشانه
در پرده شب نوش مى ناب که دريافت
عمر ابدى خضر به يک جام شبانه
هر چند برآورده آن جان جهانم
چون خانه ندارم خبر از صاحب خانه
بس تير سبکسير که بر خاک نشاند
هر کس که ز ثابت قدمان شد چو نشانه
دل زود توان کند ز ياران مخالف
خوش باش به ناسازى اوضاع زمانه
جمعى که به معنى نرسيدند ز دعوى
آشوب دماغند چو حمام زنانه
فرياد که چون صورت ديوار ندارم
صائب خبر از خانه و از صاحب خانه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید