لاله است اين که از جگر خاک سرزده؟
يا ليلى است سر ز سيه خانه برزده
عنبر به جام باده گلگون فکنده اند؟
يا بخت ماست غوطه به خون جگر زده
در چادر شکوفه نهفته است برگ سبز؟
يا طوطى است غوطه به تنگ شکر زده
از اشتياق روى تو اى نوبهار حسن
دستى است شاخ گل که گلستان به سرزده
چون وا نمى کند گره از دل، چه حاصل است
زان دستها که سرو به طرف کمر زده؟
صائب چو زخم سينه گل بخيه گير نيست
زخمى که روزگار مرا بر جگر زده