شماره ١٨٩: شنيدم آه گرمى با تو گستاخانه سرکرده
شنيدم آه گرمى با تو گستاخانه سرکرده
به جسم نازکت بيمارى چشمت اثر کرده
گل رخسارت از دلسوزى تب آتشين گشته
ملاقات لبت تبخاله را تنگ شکر کرده
خمار خون مظلومان که بى قيدانه مى خوردى
سر بى مهريت را آشناى دردسر کرده
رگ دست ترا کز رشته جان است نازکتر
طبيب بى مروت بوسه گاه نيشتر کرده
به اميدى که با نبض تو دستى آشنا سازد
مسيح از خانه خورشيد آهنگ سفر کرده
ترا صائب اگر پاى عيادت هست خوش باشد
که ما را اين خبر از هستى خود بى خبر کرده
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده