شماره ١٧٨: بر دل ارباب حاجت دست خود بى زر منه

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
بر دل ارباب حاجت دست خود بى زر منه
آستين خشک را بر ديده هاى تر منه
دولت ده روزه دنيا بود نقشى بر آب
دل به نقش موج در درياى بى لنگر منه
چشم بر راه تو دارد از نگين دان تاج زر
دل به زندان صدف زنهار چون گوهر منه
بستر آرام رهرو دامن منزل بود
تا نگيرى دامن منزل به بالين سر منه
جز در دل نيست اميد گشاد از هيچ در
تا در دل مى توان زد دست بر هر در منه
تا در آتش مى توان بودن، مکن ياد بهشت
هست تا خون جگر، لب بر لب کوثر منه
نقد خود را نسيه کردن نيست کار عاقلان
بر زمين پيش خسيسان چهره چون زر منه
تا نسازى قطره خود را درين دريا گهر
دست خود را چون صدف بر روى يکديگر منه
مى به روى تازه رويان نشأه ديگر دهد
در بهاران صائب از کف شيشه و ساغر منه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید