شماره ١٧٠: عمر خود صرف نصيحت ساختم بى فايده

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
عمر خود صرف نصيحت ساختم بى فايده
در زمين شور تخم انداختم بى فايده
چون جرس از ناله بيهوده در اين کاروان
خويشتن را از زبان انداختم بى فايده
بود وصل کعبه مقصود در بى توشگى
من به فکر زاد، موسم باختم بى فايده
بود در بى خانمانى عشرت روى زمين
من ز آب و گل عمارت ساختم بى فايده
هيچ نقشى بر مراد چشم من صورت نبست
سالها آيينه را پرداختم بى فايده
از سبک مغزى درين درياى بى ساحل چو موج
لنگر تمکين خود را باختم بى فايده
در خطرگاهى که دامن بر کمر بسته است کوه
من ز غفلت رخت خواب انداختم بى فايده
بود بيرون از جهت آن کعبه حاجت روا
من به هر جانب ز غفلت تاختم بى فايده
با وجود بى بري، در حلقه آزادگان
گردن دعوى چو سرو افراختم بى فايده
چون دو لب تيغ دودم صائب ز بستن مى شود
من چرا تيغ زبان را آختم بى فايده؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید