شماره ١٦٣: تا ز خط پشت لب جان بخش جانان شد سياه

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
تا ز خط پشت لب جان بخش جانان شد سياه
عالم روشن به چشم آب حيوان شد سياه
چشمه خورشيد در گرد کدورت غوطه زد
تا ز خط عنبرين، رخسار جانان شد سياه
شد به اندک فرصتى فرمانرواى رود نيل
روى يوسف گر ز دست انداز اخوان شد سياه
روشنى بخش نظر باشد ز بوى پيرهن
مصر اگر بر ديده يوسف ز زندان شد سياه
تيرگى در آستين دارد لباس عاريت
روى ماه از منت خورشيد تابان شد سياه
رومتاب از سيلى دوران که مغزافروز شد
روى عنبر تا ز دست انداز عمان شد سياه
ديده اى کز سيرچشمى سرمه بينش نيافت
همچو ميل آتشين از مد احسان شد سياه
گوشه چشمى ز ليلى قسمت مجنون نشد
گرچه زآهش روزن چشم غزالان شد سياه
صبر کن بر تيره بختى ها که طفل شير را
نعمت الوان دهد مادر، چو پستان شد سياه
درنگيرد صحبت آيينه با آب روان
بر سکندر زندگى از آب حيوان شد سياه
جلوه ليلى به تحسينى ز خاکم برنداشت
گر چه از مشق جنون من بيابان شد سياه
از گشودن روز محشر را سيه سازد چو شب
بس که صائب نامه عمرم ز عصيان شد سياه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید