شماره ١٣٨: اى فتنه سايه پرور سرو روان تو

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
اى فتنه سايه پرور سرو روان تو
مه در کمند کاکل عنبرفشان تو
از خاک چون تو شاخ گلى برنخاسته است
بر سرو، کج نگاه کند باغبان تو
خون خورده شرم تا چمنت را رسانده است
رنگ حجاب مى چکد از ارغوان تو
صد ترکش از خدنگ ملامت برد به خاک
خورشيد اگر بلند شود در زمان تو
مردم در آرزوى شبيخون بوسه اى
يارب به خواب مرگ رود پاسبان تو!
خورشيد عمر من به لب بام بوسه زد
تا کى به حرف مهر نگردد زبان تو؟
شرمت به پاسبان خط آزادگى دهد
در پاى سرو خواب کند باغبان تو
ننموده خويش را و دل از من ربوده است
بسيار نازک است اداى ميان تو
حاجت به خاک کردن دام فريب نيست
صائب برون نمى رود از گلستان تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید