شماره ١٣٧: از بس که سرکش است قد چون نهال تو

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
از بس که سرکش است قد چون نهال تو
در آب هم نگون ننمايد مثال تو
از حسن بى مثال کند ناز بر جهان
آيينه دلى که پذيرد مثال تو
هر چند بخت کوته و ايام نارساست
نوميد نيستم ز اميد وصال تو
چندان که دل فزون شکنى شوختر شوى
گويا که در شکستن دلهاست بال تو
در سينه زعفران شودش ريشه ملال
هر کس که بگذرد به دل بى ملال تو
دايم بود ز خون شفق تازه رو چو صبح
ناخن به هر دلى که رساند هلال تو
فرداى حشر مايه اشک ندامت است
امروز خون هر که نشد پايمال تو
يارب چه آتشي، که گلاب چکيده شد
در شيشه هاى غنچه گل از انفعال تو
خورشيد آيدش ورق شسته در نظر
چشمى که شد فريفته خط و خال تو
در جام صبح و در قدح آفتاب نيست
خونى که همچو شير نباشد حلال تو
دامان خاک پرده دام است سر به سر
تا قسمت کمند که گردد غزال تو
گر ديگران به وصل تو خوشوقت مى شوند
صائب دلش خوش است به فکر و خيال تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید