شماره ١٣٤: از بس ز خون ما شده گلگون عقيق تو

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
از بس ز خون ما شده گلگون عقيق تو
در ساغر سهيل کند خون عقيق تو
مى برد اگر عقيق ازين پيش تشنگى
سازد به عکس، تشنگى افزون عقيق تو
هر قطره خون من جگر داغديده اى است
تا شد دگر ز خون که گلگون عقيق تو؟
ياقوت آبدار شود اشک شمع ها
در محفلى که گردد ميگون عقيق تو
خورشيد اگر کند عرق خون، ز صلب سنگ
بيرون نياورد گهرى چون عقيق تو
موج سراب رشته ياقوت مى شود
گر پرتو افکند سوى هامون عقيق تو
شب بيشتر کند دل خونخوار را سياه
در عهد خط زياده کند خون عقيق تو
دايم به خوشدلى گذرانده است روزگار
از خط نديده است شبيخون عقيق تو
نقش اميد بوسه به وجه حسن نشست
تا شد نهفته در خط شبگون عقيق تو
يک نقش بيش نيست نگين هاى ساده را
دارد هزار نکته موزون عقيق تو
هر چند فکر صائب ما خون خويش خورد
ما را نساخت از صله ممنون عقيق تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید