شماره ١٠١: ندارد اختيار در گشودن باغبان تو

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
ندارد اختيار در گشودن باغبان تو
که در را مى گشايد جوش گل در گلستان تو
ز ابروى تو دارد هر سر مو شوخى مژگان
پر سيمرغ بخشد تير بى پر را کمان تو
ز منعم کاسه همسايه خالى برنمى گردد
قدح لبريز برگردد ز لعل مى چکان تو
جهد از طوق قمرى سرو چون تير از کمان بيرون
به هر گلشن که گردد جلوه گر سرو روان تو
سخن چندان که خود را چون الف باريک مى سازد
به دشوارى برون آيد از تنگ دهان تو
نمى دارد به زودى رشته همتاب دست از هم
رگ جان را گسستن نيست از موى ميان تو
ازان از ديدن خورشيد در چشم آب مى گردد
که ماليده است روى زرد خود بر آستان تو
به بى برگان چنان اى شاخ گل مستانه مى خندى
که در خواب بهاران است پندارى خزان تو
نمى گردد زبان جرأت من، ورنه مى گفتم
که جاى بوسه پر خالى است در کنج دهان تو!
تو جولان مى کنى از سرکشى در اوج استغنا
کجا افتد به دست کوته صائب عنان تو؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید