شماره ٩٤: چو بنشيند، شود صد کوه تمکين همنشين با او

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
چو بنشيند، شود صد کوه تمکين همنشين با او
چو برخيزد ز جا، از جاى برخيزد زمين با او
ز فيض داغ سودا دام و دد شد رام با مجنون
سليمان مى شود هر کس که باشد اين نگين با او
نظر با ساعد سيمش چراغ صبح را ماند
برآرد گر يد بيضا سر از يک آستين با او
لب دعوى گشودن مى دهد يادى ز بى مغزى
صدف لب بسته باشد تا بود در ثمين با او
مآل خواجه ممسک به زنبور عسل ماند
که نيشى ماند از صدخانه پرانگبين با او
من از شرح پريشان حالى دل عاجزم صائب
به سرگوشى مگر گويد دو زلف عنبرين با او



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید