شماره ٩١: از نسيم اى ساکن بيت الحزن غافل مشو

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
از نسيم اى ساکن بيت الحزن غافل مشو
چشم مى خواهى ز بوى پيرهن غافل مشو
چون نمى آيد به چشم از بس لطافت نوبهار
از تماشاى گل و سرو و سمن غافل مشو
ديدنى دارند جمعى کز سفر باز آمدند
زينهار از تازه رويان چمن غافل مشو
ميوه فردوس مى بخشد حيات جاودان
اى دل بيمار ازان سيب ذقن غافل مشو
چون ز محفل پاى نتوانى کشيدن همچو شمع
از حضور خلوت در انجمن غافل مشو
چون خرابى نيست معمارى بناى جسم را
تا نفس دارى ز تعمير بدن غافل مشو
صبح و شام چرخ کم فرصت به هم پيوسته است
در لباس زندگانى از کفن غافل مشو
گرچه از گفتار شيرين چون شکر دل مى برى
از شکر اى طوطى شيرين سخن غافل مشو
از چه خس پوش مى دارند بينايان خطر
در زمان خط ازان چاه ذقن غافل مشو
شکر اين معنى که در غربت عزيزى يافتى
حق شناسى کن، ز اخوان وطن غافل مشو
چون عقيق از سيم و زر هر چند يابى خانه ها
دل منه بر غربت، از ياد يمن غافل مشو
نيست چون مستى کليدى مخزن اسرار را
در بهار از ناله مرغ چمن غافل مشو
خاک غربت را ز بوى خوش معنبر ساختى
بيش ازين اى نافه از ناف ختن غافل مشو
ديدى از اخوان چه پيش آمد عزيز مصر را
از تهى چشمان صحراى وطن غافل مشو
چشم پاک من نگه دارد ز آفت حسن را
گر ز خود غافل شوي، بارى ز من غافل مشو
در سياهى صائب آب زندگانى مدغم است
زينهار از خال آن کنج دهن غافل مشو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید