شماره ٨٣: رزق ما نظاره خشکى است از بالاى سرو

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
رزق ما نظاره خشکى است از بالاى سرو
وقت قمرى خوش که بر سرمى کشد، ميناى سرو
در گلستانى که شمشاد تو آيد در خرام
سبزه خوابيده گردد قامت رعناى سرو
طوق قمرى مى کند اين جمع را گردآورى
ورنه مى پاشد به يک ساعت ز هم اجزاى سرو
از نظربازان شود حسن نکويان ديده ور
نيست غير از طوق قمرى ديده بيناى سرو
طوق قمرى چون خط پيمانه مى آيد به چشم
مى کند از بس تراوش نشأه از ميناى سرو
مردم آزاده را عين الکمالى لازم است
نيل چشم زخم روى سرو باشد پاى سرو
نيست در سر در هوايان قرب نيکان را اثر
برنمى آيد به آب روشن از گل پاى سرو
تير را از بال و پر بى رحمى افزون مى شود
از هجوم قمريان افزود استغناى سرو
بيخودان از جستجو در وصل فارغ نيستند
قمرى از حيرت همان کوکو زند در پاى سرو
جامه بسيار، دارد کهنگى در آستين
تازه باشد چار موسم جامه يکتاى سرو
نيستند آزادگان فارغ ز شست و شوى دل
در کنار آب باشد بيش صائب جاى سرو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید