شماره ٣٦: چون غنچه هر که ننشست در خار تا به گردن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
چون غنچه هر که ننشست در خار تا به گردن
از مى نشد چو مينا سرشار تا به گردن
چون شمع هر که افراخت گردن به افسر زر
در اشک خود نشيند بسيار تا به گردن
بتوان ز روزن دل ديدن جهان جان را
زين رخنه سربرآور يک بار تا به گردن
چون خم همان دهانش خميازه ريز باشد
در مى اگر نشيند خمار تا به گردن
يک طوق پيرهن دان پرگار آسمان را
تا در وصال باشى با يار تا به گردن
يک بار غنچه او بر روى باغ خنديد
در موج گل نهان شد ديوار تا به گردن
صبح بياض گردن صاحب شفق نگرديد
نگرفت خون ما را دلدار تا به گردن
زنهار با بزرگان گستاخ درنيايى
تيغ جگر شکافى است کهسار تا به گردن
جمعى که سرندادند در راه عشقبازى
مستغرقند صائب در عار تا به گردن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید